بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

فرهنگ ازدواج

شایسته است که در عصر کنونى ، زنان و مردان مسلمان براى حاکم گرداندن فرهنگ ازدواج در جامعه تلاش کنند و به استحباب مؤکّد آن در شریعت اسلامى توجه کرده، در راه گسترش آن بکوشند. این وظیفه از رهگذر تشویق به آن و تبیین ضرورت آن در محافل گوناگون، و نیز از طریق تولیدات فرهنگى، به ویژه کتاب انجام شدنى است. یارى گرفتن از رسانه هاى جمعى صوتى و تصویرى، برگزارى برنامه هاى آموزشى براى بیان آیات و روایاتى که بر استحباب ازدواج تأکید مى کند، بیان فلسفه ازدواج و اشاره به داستان هاى جهت دهنده و آمارهاى روشنگر، و بیان ره آوردهاى بهداشت تن و روان ازدواج و عوارض منفى عدم ازدواج از بایسته هاى ترغیب جوانان به ازدواج است.
طبیعى است که مروّجان فرهنگ ازدواج با سیل هولناکى از بهانه جویى هاى مردم، به ویژه مجرّدان رودررو خواهند شد، از جمله این که «توان ازدواج نداریم»، «یا ازدواج مسئولیت ما را دو چندان مى کند»، یا «نمى توان هم ازدواج کرد و هم تحصیل»، امّا هیچ یک از این بهانه ها نمى تواند حکم اسلام به استحباب مؤکّد ازدواج را تغییر دهد.
در دوران رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و امامان معصوم(علیهم السلام) نیز بسیارى از مسلمانان محنت هاى زیادى را تحمّل مى کردند، امّا به این امر مستحبّ مؤکد عمل مى کردند و سختى هاى زندگىِ زناشویى را به جان مى خریدند؛ امرى که آن ها را از پیامدهاى عزوبت مى رهانید و به آسایش مى رساند. در قرآن کریم مى خوانیم:
(وَ مِنْ ءَایَـتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِى ذَ لِکَ لاََیَـت لِّقَوْم یَتَفَکَّرُونَ)(1)؛ و از نشانه هاى او این که از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در این [نعمت] براى مردمى که مى اندیشند قطعاً نشانه هایى است.
و در آیه دیگر آمده است:
(وَ أَنکِحُوا الاَْیَـمَى مِنکُمْ وَ الصَّــلِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَ إِمَآئِکُمْ إِن یَکُونُوا فُقَرَآءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَ اللَّهُ وَ سِعٌ عَلِیمٌ * وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لاَ یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ)(2)؛ بى همسران خود، و غلامان و کنیزان درست کارتان را همسر دهید. اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خویش بى نیاز خواهد کرد، و خدا گشایشگر داناست * و کسانى که [وسیله] زناشویى نمى یابند، باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بى نیاز گردانَد.

ادامه دارد ...

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ

بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

 

در نوشته های قبل روشن شد که مهم ترین دلیل ظهور بحران عزوبت و ناتوانى مسلمانان از حلّ آن، روى گردانى آنان از راه حل هاى بنیادینى است که اسلام ارائه نموده است.  

حقیقت امر این است که مسلمانان از قوانین اسلام روى برتافتند و در پىِ نظریه هاى غربى شتافتند؛ نظریاتى که بر دامنه این مشکل افزود و آن را پیچیده تر کرد و اینک که به خود آمده ایم خویش را در چنین بحرانى گرفتار مى یابیم. در عین حال، تنها راه رهایى از مشکل عزوبت و مشکلات دیگر، تن دادن به راه حل هاى اسلامى است که به طور مفصل در قرآن و سنّت آمده است.


:: نقطه آغاز

اکنون این پرسش مهم و اساسى مطرح است که نقطه آغازین حل مشکل عزوبت جوانان کجاست و چگونه باید اقدام کرد، در حالى که افراد ذى ربط و دلسوز، براى از بین بردن این مشکل تلاش فراوانى کرده اند، اما نتیجه اى به دست نیاورده اند. باید توجه داشت که حل این معضل، سخت و ناممکن نیست، بلکه گره کار در این است که امت اسلامى، چندان جدیتى در این باره به خرج نداده، بلکه آن را ناکارآمد دانسته یا بدان باور ندارد.

به یقین، سرآغاز حل همه مشکلات مسلمانان، در بازگشت به آموزه هاى اسلام عزیز است، چه این که با بازگشت به اسلام و عمل به رهنمودهاى آن و پیروى عملى از مسلمانان پیشین، به یقین مشکل عزوبت از میان خواهد رفت و در کشورهاى اسلامى هیچ کس از این مشکل در رنج نخواهد ماند.

اینک آن دسته از تعالیم مهم اسلامى را که نقشى کلیدى در حل مشکل عزوبت دارند بیان مى کنیم.

ادامه دارد ...

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی 


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم
*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

پیامد هشتم: ابتلا به بیمارى هاى گوناگون

بهتر از هر توضیحى در این باب، این سخن امام رضا(علیه السلام) است که فرمودند:
اتّق الزّنا و اللّواط، و هو أشدّ من الزّنا و الزّنا أشدّ منه، و هما یورثان صاحبهما إثنین و سبعین داءً فی الدّنیا و فی الآخرة(81)؛ از زنا و لواط بپرهیز که هر کدام زشتر از دیگرى است هر دوى این ها براى انجام دهنده هفتاد و دو بیمارى در دنیا و آخرت به جاى مى گذارد.
همان طور که همگان مى دانند بیمارى ها میان دختران و پسران مجرّد فراوان شده است؛ بیمارى هاى روحى و جسمى مانند افسردگى و اضطراب، ناامیدى از زندگى، ایدز، ضعف بینایى و سوءهاضمه که تنها راه علاج آنها، ازدواج است. برخى گزارش ها و آمارها در این زمینه قابل توجه است.
در آخرین روز «هفتمین کنفرانس آفریقایى زن و ایدز» که در «داکار» برگزار شد، کارشناسان مسائل آفریقا تأکید کرده اند که در کشورهاى جنوب صحراى آفریقا، سیزده میلیون زن به ایدز مبتلا شده اند. بر اساس تحقیقاتى که در کنفرانس «داکار» ارائه شده، نسبت آلودگى هاى جدید به بیمارى هاى ایدز در میان زنان 15 ـ 24 ساله 60 درصد تخمین زده مى شود و مدیر مسائل استراتژیک و پژوهش هاى سازمان بین المللى مبارزه با ایدز توضیح داد که دلیل این امر، بلوغ جنسى زودرس در میان این دختران است.
در گزارش دیگرى آمده است: آلودگى هاى جدیدى که به طور سالیانه براى بیمارى هاى جنسى واگیردار میان مردان و زنان ثبت مى شود از 233 میلیون مورد فراتر رفته است و 30 تا 70 درصد زنان آلوده، بیمارى خود را به کودکان خود نیز انتقال مى دهند. از دیگر سو آکادمى آمریکایى علوم، یادآورى مى کند 22 میلیون نفر در جهان، حامل ویروس ایدز هستند که 14 میلیون تن از آن ها در آفریقا زندگى مى کنند. همچنین موارد ثبت شده این بیمارى در جنوب و جنوب شرق آسیا روند گسترش تصاعدى پیدا کرده است.
گزارش سازمان بهداشت جهانى نیز حاکى از آن است که افسردگى و اضطراب، شایع ترین بیمارى در میان زنان است؛ بیمارى اى که در جدول بیمارى هاى جهانى در رده چهارم قرار دارد. گزارش هاى دیگرى پیش بینى کرده اند که افسردگى در سال 2020 م. پس از بیمارى قلبى به دومین بیمارى جهانى تبدیل بشود. در حال حاضر هجده میلیون شهروند آمریکایى دچار این بیمارى، در آمریکا تحت درمان هستند و هزینه هاى درمان این عده در آمریکا به چهل میلیارد دلار مى رسد.



برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ

 بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

 

پیامد هفتم: تشبّه به جنس مخالف


آنچه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) و حضرت على(علیه السلام) درباره آخرالزمان خبر داده اند صورت واقع یافته است، از آن جمله که فرموده اند: زنان به مردان و مردان به زنان شبیه مى شوند(73). بسیارى از جوانان مجرّد به تشبّه به جنس دوم روى آورده اند؛ مردان به زنان و زنان به مردان . آنان رفتار جنس مخالف را در خود پرورانده، به نمایش مى گذارند، به گونه اى که تمییز و تفکیک میان آن ها گاه دشوار مى شود.
مخفى نماند که ظهور چنین حالاتى در میان برخى از مسلمانان، به طور آشکار اعلام خطر نموده ضرورت شتاب در حلّ آن را یادآورى مى کند؛ چرا که این معضل به زودى در همه کشورهاى اسلامى به بحرانى مهارناشدنى مبدل خواهد شد.
از این رو براى محدود کردن این پدیده در جامعه، اسلام در نکوهش آن و یادآورى پیامدهاى شوم از هیچ رهنمودى فروگذار نکرده است. در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام)آمده است که فرمودند:
إذا کان الرّجلُ کلامهُ کلامَ النّساءِ، و مشیتهُ مشیة النّساء، ویُمَکِّن من نفسه فینکح کما تنکح المرأة، فأرجموه و لا تستحیوه(74)؛ آن گاه که مردى سخن گفتنش مانند سخن گفتن زنان و راه رفتنش مانند راه رفتن زنان گردید و خویش را در اختیار قرارداد و همان گونه که با زنان نزدیکى مى شود با او (هم) نزدیکى شد، او را سنگسار کنید و او را زنده نگذارید.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند:
لعن اللهُ و أمّنت الملائکة على رجل تأنّث، و امرأة تذکّرت، و رجل متحصّر، و لا حصور بعد یحیى(75)؛ خداوند لعنت فرمود مردى را که خود را به زنان و زنى که خود را به مردان شبیه کند و مردى را که مجرّد بماند. فرشتگان نیز آمین گفتند و [بدانید که] پس از یحیى مجرّدى [ستوده] نیست.
امام صادق یا امام کاظم(علیهما السلام) نیز درباره مردى که لباس خود را چنان طولانى مى کند که دنباله آن را بر زمین مى کشد، فرمودند:
إنّی لأکره أن یتشبّه بالنساء(76)؛ همانا من نمى پسندم که [کسى] شبیه زنان بشود.
امام صادق از پدرانش(علیهم السلام) روایت نمود که رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) مرد را از شبیه شدن به زنان و زن را از شبیه شدن به مردان در لباس پوشیدن باز مى داشت(77).
نیز روایت شده که امیرمؤمنان على(علیه السلام) مردى را در مسجد رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) دید که حالات و تمایلاتى زنانه داشت. لذا به او فرمودند: «از مسجد رسول خدا خارج شو، اى کسى که رسول خدا نفرینش کرده!» سپس فرمودند:
سمعت رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) یقول: لعن الله المتشبّهین من الرّجال بالنّساء و المتشبّهات من النّساء بالرّجال(78)؛ از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) شنیدم که مى فرمود: خدا لعنت کند مردانى را که خود را به زنان شبیه کنند و زنانى را که خود را به مردان شبیه سازند.
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان(علیه السلام) روایت شده، که فرمودند: با رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در مسجد نشسته بودیم که مردى با رفتار و حرکات زنان نزد ایشان آمد و سلام کرد. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بلافاصله جواب سلام دادند و سپس بر خاک افتادند و آیه استرجاع(79) خواندند و بعد از آن فرمودند:
مِثْلُ هؤلاء فی أمّتی! أنّه لم یکن مثل هؤلاء فی أمّة إلاّ عذّبت قبل السّاعة(80)؛ آیا امثال چنین کسانى در میان امت من وجود دارند؟! به یقین هرگاه این گونه کسان در میان امتى یافت شوند، آن امت قبل از قیامت عذاب مى بیند.

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

پیامد ششم: شیوع همجنس گرایى میان مردان

هم زمان با پیامدهایى که تاکنون بر شمردیم، باید پدیده شوم و سخت نکوهیده لواط را دیگر ره آورد پلید خوددارى از ازدواج یا فراهم نبودن زمینه مناسب و آسان گیرى در امر ازدواج دانست، لذا جوانان به همجنس خود بسنده کرده و در نهایت، عمل حرام لواط شیوع یافته است. درباره این عمل شنیع در روایات بسیارى هشدار داده شده است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند:
هر کس با پسرى جماع کند، در روز قیامت جنب محشور مى شود و آب دنیا نمى تواند او را پاک کند، و خدا بر او خشم مى گیرد و او را لعن مى کند و جهنّم را ـ که بد سرانجامى است ـ برایش مهیا مى نماید. به یقین آن گاه که مذکرى با مذکرى دیگر لواط کند، عرش پروردگار مى لرزد و به یقین مردى که در دبرش لواط مى شود، خداوند او را بر روى پل جهنّم حبس مى کند تا آن که از حسابرسى اعمال خلایق فارغ شود. آن گاه به او امر مى شود که به سوى جهنم برود. پس در هر طبقه جهنم عذاب مى شود تا آن که به پایین ترین طبقه آن برسد و از آن جا خارج نمى شود(63).
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
حرمة الدُبُرِ أعظم من حرمةِ الفَرْجِ و إنّ اللهَ أهلکَ أمةً بحرمةِ الدُبرِ و لم یُهلکُ أحداً لحرمة الفرْج(64)؛ حرمت لواط بزرگ تر از حرمت زنا است. و البته خداوند به جهت حرمت لواط امتى را هلاک کرد، ولى براى زنا احدى را هلاک ننموده است.
ابوبصیر از امام صادق یا امام باقر(علیهما السلام) درباره این گفته خداى متعال پرسید که از زبان حضرت لوط(علیه السلام) حکایت نموده مى فرماید:
إِنَّکُمْ لَتَأْتُونَ الْفَـحِشَةَ مَا سَبَقَکُم بِهَا مِنْ أَحَد مِّنَ الْعَــلَمِینَ(65)؛ شما به کارى زشت مى پردازید که هیچ یک از مردم زمین در آن [کار] بر شما پیشى نگرفته است!
حضرت فرمودند:
همانا ابلیس با چهره اى زیبا و تمایلاتى زنانه و لباسى نیک نزدشان آمد و به سراغ عدّه اى از جوانان آن ها رفت و از آن ها خواست که با او لواط کنند، و اگر از آن ها مى خواست که خود با آن ها لواط کند، خوددارى مى کردند، ولیکن از آن ها خواست که با او لواط کنند. پس زمانى که با او لواط کردند، از آن کار لذت بردند. سپس ابلیس از نزدشان رفت و هر یک از آن ها را (براى لواط) به دیگرى حواله داد(66).
وانگهى زشتى لواط به جاى خود که رفتارى کمتر از آن، کیفرى سخت دارد رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در این باره فرمودند:
من قَبَّلَ غلاماً بشهوة ألجمه الله یوم القیامة بلجام من نار(67)؛ هر کس پسر جوانى را از روى شهوت ببوسد، خداوند با لگامى از آتش او را لگام مى زند.
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: مردى نزد پدرم آمد و گفت: «اى پسر رسول خدا! همانا من دچار بلایى شده ام. نزد خدا برایم دعا کن!» هنگامى که به حضرت پیام دادند که با او لواط مى شود، فرمود:
ما أبلى اللهُ أحداً بهذا البلاء و له فیه حاجة. [ثم قال أبی:] قال الله عزّوجل: و عزّتی و جلالی لایقعد على استبرقها و حریرها من یُؤتى فی دبره(68)؛ خداوند احدى را به این بلا دچار نکرده که پس از آن با او کارى داشته باشد [سپس پدرم فرمود:] خداى عزّوجلّ مى فرماید: به عزّت و جلالم قسم که آن کس که در دُبُرش لواط شود بر استبرق و حریر آن (بهشت) نخواهد نشست.
در روایت دیگرى از آن حضرت نقل شده است: أمیرمؤمنان(علیه السلام) در میان جمعى از اصحاب خویش بود که مردى آمد و گفت: اى امیرمؤمنان، من با پسر جوانى لواط کرده ام. مرا پاک کن! أمیرمؤمنان به او فرمودند: اى مرد! به منزلت باز گرد، شاید هیجانات درونى تو را گرفتار توهم کرده باشد. روز بعد نزد ایشان بازگشت و دوباره گفت: اى امیرمؤمنان، من با پسر جوانى لواط کرده ام مرا پاک کن! این بار نیز حضرت فرمودند: «اى مرد! به منزلت بازگرد، شاید هیجانات درونى تو را این سان برآشفته است. در مرتبه چهارم حضرت على(علیه السلام) به او فرمودند: اى مرد! رسول خدا در مواردى مثل مورد تو سه گونه حکم نموده است. هر کدام را که خواستى انتخاب کن.
آن مرد گفت: یا امیرمؤمنان، آن ها کدامند؟
امام فرمودند: یک ضربه شمشیر بر گردنت؛ به هر اندازه که کارگر افتد (و آسیب برساند)؛ دست و پا بسته از بالاى کوه پرتاب گردى یا در آتش سوزانده شوى.
آن مرد گفت: یا أمیرمؤمنان، کدام یک بر من دشوارتر است؟
فرمودند: سوزانده شدن با آتش. گفت: یا امیرمؤمنان! من همان را انتخاب کردم.
حضرت فرمودند: پس آماده باش!
آن مرد گفت: باشد. سپس دو رکعت نماز خواند و در تشهد خویش نشست و گفت: بارالها! من گناهى کرده ام که تو خود مى دانى و البته من از گناه خود و پیامدهاى سوء آن در وحشت افتادم؛ پس نزد وصىّ رسولت و پسر عمّ پیامبرت آمدم و از اوخواستم که مرا پاک گرداند. او مرا میان سه مجازات مخیّر کرد. بار خدایا! من دشوارترین آن ها را برگزیده ام. بارالها! از تو مى خواهم که آن را کفّاره گناهانم قرار دهى و در آخرت مرا به آتش خود مسوزانى.
آن گاه گریان برخاست و در حفره اى که امیرمؤمنان(علیه السلام) برایش کنده بود، نشست و آتشى که در اطرافش زبانه مى کشید مى دید.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: در این هنگام امیرمؤمنان(علیه السلام) گریست و همه اصحابش نیز گریستند. آن گاه حضرت(علیه السلام) به او فرمودند: برخیز اى مرد! که فرشتگان آسمان ها و زمین را گریاندى. به یقین خداوند توبه تو را پذیرفت. برخیز و هرگز به عملى که مرتکب شدى باز مگرد(69).
امام صادق(علیه السلام) از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز نقل فرموده است که زمانى که قوم لوط مرتکب آن کار [زشت] شدند، زمین آن قدر به درگاه پروردگارش گریست که اشک هایش به آسمان رسید و آسمان نیز آن قدر گریست که اشک هایش به عرش رسید. در این هنگام خداوند به آسمان وحى نمود که بر آنان سنگ ببار و به زمین وحى نمود که آن ها را در خود فرو ببر(70).
از آن جا که شارع مقدس این عمل را پلیدترین و نکوهیده ترین محرّمات شمرده، به صراحت و روشنى بر مجازات آن پا فشرده و آن را (البته پس از فراهم آمدن شروط مذکور در باب حدود) قتل قرار داده است.
أمیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرمایند:
لو کان ینبغی لأحد أن یُرْجَمَ مرّتینِ لَرُجِمَ اللّواطی(71)؛ اگر بنا بود کسى دوبار سنگ سار شود، همانا لواط کننده باید [چنین] سنگسار مى شد.
رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز فرموده اند:
من وجدتموه یَعملُ عملَ قوم لوط فاقتلوا الفاعلَ و المفعولَ(72)؛ هر که را یافتید که عمل قوم لوط انجام مى دهد، فاعل و مفعول را بکشید.

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی

  اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*


پیامد پنجم: شیوع هم جنس گرایى میان زنان

پیامد خطرناک دیگرى که در پى تأخیر در ازدواج یا پرهیز از آن، گریبان کشورهاى مختلف را گرفته گسترش مساحقه و هم جنس بازى میان دختران است. بسیارى از آنان به امید رهایى از کابوس مجرّد ماندن به این عملِ حرام و نکوهیده پناه مى برند.
قابل توجّه است که این پدیده، روز به روز افزایش مى یابد و از همین رو ضرورت توجه کافى به آن را یادآورى مى کند، به ویژه این که شارع مقدس به وضوح بر حرمت این عمل زشت تأکید کرده است.
روایت شده است: گروهى از زنان بر امام صادق(علیه السلام) وارد شدند ویکى از آنان درباره [حدّ] مساحقه سؤال نمود.
حضرت در جواب فرمودند: حدّ آن همان حدّ زناکار است. آن زن گفت: خـداونـد در قــرآن چـنین چـیزى نگفته است! حـضرت فرمودند: چــرا [فرموده است]. پرسید: کجا؟ حضرت فرمـودند: آیـه (أَصْحَـبَ الرَّسِّ)(47) است(48).
از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نیز روایت شده که فرمودند:
سحاقُ النساء بینهن زنا(49)؛ مساحقه زنان با یکدیگر [نوعى] زنا است.
در روایت دیگر آمده است که زنى همراه کنیز خود به حضور امام صادق(علیه السلام) آمد و پرسید: یا اباعبدالله! منظور خداوند از این سخن چیست: ... زَیْتُونَة لاَّ شَرْقِیَّة وَ لاَ غَرْبِیَّة(50)؛ زیتونى که نه شرقى است و نه غربى. امام فرمودند: اى زن! خداوند براى گیاهان مثال نزده (بلکه) تنها براى بنى آدم مثال زده است. از هر چه مى خواهى، سؤال کن.
آن زن گفت: درباره عمل زنان با یکدیگر(مساحقه) برایم بگو و این که حدّ آن چیست؟ امام فرمودند:
[حد این عمل همان] حد زنا است. به یقین آن گاه که روز قیامت فرا رسد، آنان آورده مى شوند و سپس پارچه هایى از آتش بر اندام شان و مقنعه هایى از آتش بر سرشان و شلوارهایى از آتش بر پاهایشان پوشانده مى شود و میله هایى آتشین در فَرْجشان داخل کنند تا به سرشان برسد و (سپس) داخل آتش انداخته مى شوند. اى زن! اولین کسانى که چنین عملى مرتکب شدند، قوم لوط بودند، زیرا مردانشان به مردان [اکتفا کردند و از زنان] بى نیازى جستند و زنانشان چون بى مرد ماندند، مانند آنچه مردانشان مى کردند انجام دادند(51).
نیز مردى در این باره از امام صادق(علیه السلام) پرسید حضرت فرمودند: هنگامى آن را خواهم گفت که سوگند یاد کنى آنچه را مى شنوى، به اطلاع زنان برسانى. آن مرد براى امام(علیه السلام) سوگند خورد.
آن گاه امام فرمودند:
آن دو [زنى که مساحقه کنند] در آتشند و هفتاد جامه آتشین در بردارند. بر روى آن جامه ها پوستى خشک و ضخیم از آتش، و بر آن ها دو کمربند آتشین و دوتاج [بر سر] و دو کفش آتشین به پا دارند، و آن دو در آتش خواهند بود(52).
نیز هنگامى که مردى از امام [صادق یا امام کاظم(علیهما السلام)] درباره زن مساحقه کننده پرسید، امام که تکیه داده بود، نشست و فرمود:
ملعون است ملعون است؛ هم آن زنى که مساحقه مى کند و هم آن که با او مساحقه مى شود. و ملعون باقى مى ماند تا آن که لباسش کفن شود [و بمیرد]؛ چرا که هم خداى متعال و ملائکه و اولیائش و من و هر آن کس که در أصلاب پدران و ارحام مادران باقى مانده اند لعنشان مى کنند. این کار، به خدا قسم، زناى اکبر است. نه، به خدا سوگند، توبه اى ندارد. خداوند لاقیس دختر إبلیس را بکشد که چه چیز [زشتى] آورد!
آن مرد گفت: این عمل را مردم عراق به وجود آوردند!.
حضرت فرمود:
به خدا سوگند که این کار در زمان رسول خدا، قبل از آن که عراق و مردم آن باشند(53)، وجود داشت. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: خداى لعنت کند زنانى را که خود را شبیه مردان مى کنند، و خداى لعنت کند مردانى را که خود را شبیه زنان مى کنند(54).
زراره از امام باقر(علیه السلام) روایت کرد که فرمودند: السَّحّاقة تُجلد(55)؛ زن مساحقه کننده [باید] تازیانه زده شود.
نیز در حدیثى از امام باقر(علیه السلام) درباره قوم لوط آمده است که: آن گاه که ابلیس لواط را به ایشان آموخت، زنانشان را ترک گفتند و به پسران جوان روى آوردند و زمانى که ابلیس کار خود را در میان مردان استوار دید، نزد زنان آمد و خود را به شکل زنى درآورد. سپس به آن ها گفت: مردان شما با یکدیگر [لواط] مى کنند. آن ها گفتند: آرى، همه این چیزها را مى دانیم. جناب لوط آن ها را پند مى دهد و [به ترک لواط و روآوردن به زنان] توصیه مى کند، ولى ابلیس آن ها را مى فریبد. تا آن که زنان نیز به زنان [پرداختند و از مردان] بى نیاز شدند. امام باقر(علیه السلام) پس از این داستان، نحوه هلاکت شان را بیان کردند(56).
از امام صادق(علیه السلام) نیز روایت شده که فرمودند:
لَعَنَ رسولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) المتشبّهینَ من الرّجالِ بالنّساءِ و المتشبّهاتِ من النّساءِ بالرّجالِ و هم المخنّثونَ و اللاّتی یُنْکِحن بعضهنّ بعضاً(57)؛ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مردانى را که به زنان و زنانى را که به مردان شبیه مى شوند لعن فرموده است، و آنان [که خود را به زنان همانند مى کنند] زن صفتان هستند و زنانى که [خود را به مردان همانند مى کنند] با همدیگر آمیزش مى کنند.
بر اساس حدیث دیگرى از آن حضرت، خداوند تنها به این دلیل قوم لوط را هلاک کرد که زنانشان کارى مثل مردان مى کردند؛ بعضى از آنها با بعضى دیگر آمیزش مى کردند(58).
و در روایتى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مساحقه زنان به منزله لواط میان مردان دانسته شده است(59). و رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در حدیثى مى فرمایند:
فإذا کان اکتفاءُ الرّجالِ بالرّجالِ و النّساءُ بالنّساءِ قبض اللهُ کتابَهُ من صدورِ بنی آدمَ فبعثَ اللهُ ریحاً سوداءَ ثم لا یَبْقى أحد هو لله ولیّ إلاّ قبضَهُ اللهُ إلیه(60)؛ آن گاه که مردان به [وطى]مردان و زنان به [نزدیکى با] زنان بسنده کنند، خداى تعالى کتاب خویش را از سینه بنى آدم بر مى گیرد. پس از آن، خداى تعالى بادى سیاه مى فرستد و ارواح تمام أولیاى خویش را ستانده، نزد خویش مى برد (و آنها را مى میراند).
در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: یکى از نشانه هاى زمان ظهور قائم آل محمّد(علیه السلام) همین دانسته شده که مردان به زنان و زنان به مردان شبیه شوند و مردان به [وطى] مردان و زنان به [نزدیکى با] زنان اکتفا کنند(61).
به نقل از آن حضرت، گروهى در پى امیرمؤمنان على(علیه السلام) رفتند تا سؤالى کنند، ولى او را نیافتند. امام حسن(علیه السلام) بدان ها فرمودند: سؤالتان را مطرح کنید. اگر نظرم صائب بود (و درست پاسخ دادم)، از ناحیه خداى متعال و امیرمؤمنان خواهد بود (چرا که من آن را از ایشان آموخته ام) و اگر (در پاسخ) به خطا رفتم، مى توانید به امیرمؤمنان مراجعه کنید. آن ها پذیرفته، از حکم زنى پرسیدند که شوهرش با او جماع کرده، پس از آن به دلیل شور شهوتى که از جماع در او پدید آمده، با کنیزش مساحقه مى کند و نطفه شوهرش را که درون رحم داشته به رحم آن کنیز منتقل مى کند و در نتیجه کنیز حامله مى شود. امام حسن(علیه السلام) فرمودند:
ابتدا مهریه این کنیز باکره از آن زن ستانده مى شود؛ چرا که کنیز با به دنیا آوردن فرزند بکارتش از بین مى رود. وانگهى باید منتظر ماند تا آن کنیز بزاید و بر وى حد جارى شود. آن فرزند نیز به صاحب نطفه ملحق مى شود و آن زن شوهردار [باید] سنگسار شود.
آنان بازگشتند و به حضور امیرمؤمنان رسیدند و عرض کردند: «به حسن(علیه السلام) چنین گفتیم و او چنان پاسخ داد». حضرت فرمودند:
والله لو أنّ أبا الحسن لقیتم ما کان عنده إلاّ ما قال الحسن(62)؛ سوگند به خدا که اگر از آغاز نیز ابوالحسن(علیه السلام) را مى دیدید همانى مى گفت که حسن گفت.


برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی

  اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ

  بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

 

پیامد چهارم: استمناء

 زمانى که راه براى ازدواج مجرّدان بسته باشد، چشم بسته در بى راهه هاى فسادى بى انجام افکنده مى شوند، در میانشان رفتارهاى زشتى پدید مى آید که مورد نهى اسلام است. یکى از این عادات زشت که بسیارى از مجرّدان به منظور فرو نشاندن غریزه سرکش جنسى بدان مبتلا شده اند، عادت به استمناء است؛ عملى که گذشته از حرمت شرعى، بیمارى هاى جسمى و افسردگى هاى روحى بسیارى را براى فرد به بار مى آورد. 
در این جا به برخى از روایاتى که در این زمینه آمده است مى پردازیم.
محمدبن عیسى نقل کرده است که شخصى از امام صادق(علیه السلام) درباره «خضخضه» (استمناء) پرسید. امام در پاسخ فرمودند:
گناه بزرگى است که خدا درکتابش از آن نهى کرده و انجام دهنده اش مانند کسى است که خود را وطى نماید و اگر آگاه شوم که [کسى] چنین کارى مى کند با او هم غذا نخواهم شد.
سئوال کننده گفت: اى فـرزند رسـول خدا! در این باره از کتاب خدا برایم بگو.
حضرت در جواب فرمودند: [شاهد این سخن] گفته خداوند است که مى فرماید: (فَمَنِ ابْتَغَى وَرَآءَ ذَ لِکَ فَأُولَـئِکَ هُمُ الْعَادُونَ)(39)؛ پس هرکس غیر از این [طریق] را [جهت بهره گیرى جنسى] طلب کند تجاوزگر است» و این کار (استمناء) غیر از این طریق [مشروع] است.
آن مرد پرسید: کدام یک جرم بزرگترى است؛ زنا یا این کار؟ امـام در پـاسـخ فـرمودند:
آن (استمناء) گناه بزرگى است شاید کسى بگوید: بعضى از گناهان آسان تر (کوچک تر) از بعضى دیگرند، در حالى که (این گونه نیست و) همه آن ها نزد خدا بزرگند؛ زیرا همه آن ها نافرمانى اند و به یقین خداوند سرکشى را از جانب بندگان خود دوست نمى دارد و از آن نهى کرده چون از کارهاى شیطان است. همانا خداوند فرموده است: (لاَّ تَعْبُدُوا الشَّیْطَـنَ)(40)؛ شیطان را نپرستید، (إِنَّ الشَّیْطَـنَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَـبِ السَّعِیرِ)(41)؛ در حقیقت شیطان دشمن شماست، شما [نیز] او را دشمن گیرید. [او] فقط دار و دسته خود را مى خواند تا آنها از یاران آتش باشند(42).
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به سؤال دیگرى، درباره خضخضه فرمودند: هی مِنَ الفواحش(43)؛ آن از گناهان بسیار زشت است.
نیز از امام صادق(علیه السلام) روایت شده است: مردى را که با آلتش بازى کرده بود [استمناء کرده بود] نزد امیرمؤمنان على(علیه السلام) آوردند. آن حضرت به قدرى با تازیانه بر دستش زد که سرخ شد. سپس با هزینه بیت المال براى او همسر گرفت(44).
در روایت دیگرى آمده است که در عهد امیرمؤمنان على(علیه السلام) مردى استمناء کرد و چون خبرش به گوش حضرت رسید، ایشان دستور دادند به قدرى [با تازیانه] بر دستش بزنند که کف دست او سرخ شود. سپس جویاى وضعیت او شد و چون دانست که مجرّد است، به او دستور ازدواج داد، او گفت: به خاطر فقر توان ازدواج ندارم. حضرت او را از کرده اش توبه داد و سپس بى درنگ تزویجش نمود و مهر زنش را نیز از بیت المال پرداخت(45).
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ سؤالى درباره مردى که چهارپایى را وطى کند یا استمناء نماید فرمودند:
کل ما أنزل به الرجل ماءه، من هذا و شبهه فهو زنا(46)؛ هر کارى مانند این و امثالش که شخص [با آن] انزال کند زنا است.
و در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است:
الإستمناء بالید ذلک الوأد الخفیّ؛ استمناء با دست، زنده به گور کردن پنهان است.

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله محمد شیرازی
 

 بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

پیامد سوم: گسترش فحشا

اگر عزوبت را سبب اصلى افزایش فحشا در برخى کشورهاى اسلامى، بدانیم گزاف نگفته ایم، چه این که بسیارى از مجرّدان، آن گاه که در مى یابند نمى توانند از راه مشروع غریزه جنسى خود را ارضا کنند، به زنا پناه مى برند؛ عملى حرام که اسلام بارها بر حرمت آن تأکید نموده است. خداوند در این باره مى فرماید:
(وَ لاَ تَقْرَبُوا الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَـحِشَةً وَسَآءَ سَبِیلاً)(14)؛ و به زنا نزدیک مشوید، چرا که آن همواره زشت، و بد راهى است!
(الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَ حِد مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَة وَ لاَ تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِن کُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَـآئِفَةٌ مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ)(15)؛ به هر زن زناکار و مرد زناکارى صد تازیانه بزنید و نباید رأفت (و محبت کاذب) نسبت به آن دو، شما را از اجراى حکم الهى باز دارد؛ اگر به خدا و روزِ بازپسین ایمان دارید، و باید گروهى از مؤمنان در کیفر آن دو حضور یابند.
(الزَّانِى لاَ یَنکِحُ إِلاَّ زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لاَ یَنکِحُهَآ إِلاَّ زَان أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذَ لِکَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ)(16)؛ مرد زناکار، جز زن زناکار یا مشرک را به همسرى نگیرد، و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک، به زنى نگیرد، و بر مؤمنان این [امر] حرام گردیده است.
خداى متعال در حدیثى قدسى نیز فرموده است:
لا أُنیلَ رحمتی من یُعرضُنی للأَیْمان الکاذبةِ و لا أدنی منی یومَ القیامةِ مَنْ کانَ زانیاً(17)؛ کسى که مرا در معرض (و بازیچه) سوگندهاى دروغ قرار دهد، از رحمت خویش بهره مند نخواهم کرد و آن که زناکار باشد، در روز رستاخیز به خود نزدیک نخواهم کرد.
روایات بسیارى نیز در این باره وارد شده است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
یؤتى بالزانی یومَ القیامةِ حتّى یکونَ فوقَ أهلِ النّارِ، فیقطُر قطرة من فَرْجهِ فیَتَأذّى أهلُ جهنّمَ مِن نتنها، فیقولَ أهلُ جهنّم لِلخُزّانِ: ما هذِهِ الرّائحة المنتنة الّتی قد آذَتْنا؟ فیقالُ لهم: هذه رائحة زان(18)؛ در روز قیامت فرد زناکار آورده مى شود تا آن که برفراز اهل آتش قرار مى گیرد. آن گاه قطره اى از شرمگاه او مى چکد که اهل جهنّم از بوى بد آن آزرده مى شوند و به نگهبانان جهنّم مى گویند: این بوى بدى که ما را آزرد چه بود؟ به آنها گفته مى شود: این بوى یک زناکار بود.
امام باقر(علیه السلام) نیز از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل فرموده اند که:
فی الزّنا خمسُ خصال؛ یُذهِب بماءِ الوجهِ و یُورثُ الفقرَ و یُنْقِصُ العُمْرَ و یُسْخِطُ الرّحمنَ و یُخَلَّدُ فی النّارِ نعُوذ باللهِ من النّارِ(19)؛ زنا پنج ویژگى دارد؛ آبرو را مى برد، فقر به بار مى آورد، و عمر را کوتاه مى کند، و خداى رحمان را به خشم مى آورد و (زناکار را) در آتش جاوید مى سازد. پناه بر خدا از آتش!
نیز نقل است که آن حضرت به امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمودند:
یا علیّ! فی الزنا ستُّ خصال، ثلاثٌ منها فِی الدّنیا، وثلاثٌ منها فی الآخرةِ. فأمَّا الّتی فی الدّنیا، فیُذْهِبُ بالبهاءِ و یُعَجِّلُ الفناءَ و یقطع الرّزقَ، و أمّا الّتی فی الآخرة، فسوءُ الحسابِ، و سَخَطُ الرّحمنِ، و الخلودُ فی النّارِ(20)؛ یا على! در زنا شش خصلت وجود دارد که سه تاى آن ها در دنیا و سه تاى دیگر، در آخرت است. در دنیا زیبایى و فروغ چهره را از بین مى برد و مرگ را جلو مى اندازد و رزق را مى بُرد، و در آخرت بدى محاسبه (اعمال)، و خشم خداى رحمان و جاودانگى در آتش (جهنم) را در پى دارد.
و نیز مى فرمایند:
من فَجَر بإمرأة و لها بعلٌ، تفجّر من فَرْجِهِما من صدید وادیاً مسیرةَ خمسُمِائةِ عام یتأذّى به أهلُ النّارِ من نتن ریحِهِما، و کانا مِن أشدِّ الناسِ عذاباً(21)؛ هر کس با زنى شوهردار زنا کند، (در روز قیامت) از آلت هر دوى آن ها خونابه اى مى جوشد و در رودى به درازاى پنجاه هزار سال راه جریان پیدا مى کند؛ خونابه اى که اهل آتش از بوى بد آن آزرده مى شوند و آن دو از میان مردم سخت ترین عذاب ها را مى بینند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در روایت دیگرى که «حـدیـث الـمناهى» نام گرفته، فرموده اند:
«آگاه باشید که هر کس با زنى مسلمان یا یهودى یا مسیحى یا مجوسى، چه آزاد باشد چه کنیز، زنا کند و پس از آن توبه نکند و با اصرار بر آن بمیرد، خداوند در قبرش سیصد در باز مى کند که از آن درها عقرب ها و مارهایى بزرگ از جنس آتش بیرون مى آیند. پس او تا قیامت (در آتش) مى سوزد و آن گاه که از قبر برانگیخته مى شود، مردم از بوى بد او آزرده مى شوند و با همین (نشانه) و به خاطر آن چه در دنیا مرتکب شده باز شناخته مى شود. آن گاه دستور مى رسد که به سوى آتش برود. آگاه باشید که خداوند مرزهایى، تعیین فرموده است، پس هیچ کس غیورتر از خداوند عزّوجل نیست و به دلیل همین غیرتش گناهان بسیار زشت (و زنا) را حرام فرموده است(22).
در کلامى دیگر مى فرمایند:
لن یعمَل ابن آدمَ عملاً أعظمَ عندَ اللهِ عزّوجلَّ من رجل قَتَل نبیّاً، أو هدم الکعبةَ الْتی جعَلَها اللهُ عزّوجلّ قبلةً لعبادِهِ، أو أفرغَ ماءَهُ فی امرأة حراماً(23)؛ ناپسندیده و نکوهیده ترین کار فرزند آدم نزد خداوند [سه چیز است]: پیامبرى را بکشد، کعبه را ـ که خداوند قبله بندگانش ساخته ـ ویران کند، یا این که به حرام آب (منى) خویش را در رحم زنى بریزد.
نیز مى فرمایند:
الزنا یُورثُ الفقرَ و یدعُ الدیارَ بلاقع(24)؛ زنا موجب [پیدایش] فقر است و زمین را مى خشکاند.
و آخرین سخنى که از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) در این باره نقل مى کنیم، روایتى است که فرمودند:
إذا کَثُرَ الزنا مِن بعدی کَثُرَ موتُ الفجأةِ(25)؛ آن هنگام که پس از من زنا فراوان شود، مرگ هاى ناگهانى فزونى مى گیرد.
امیرمؤمنان على(علیه السلام) نیز در این باره مى فرمایند:
آن گاه که روز قیامت فرا مى رسد، خداوند بادى متعفن مىوزاند که اهل محشر از آن آزرده مى شوند تا جایى که مى خواهد نفس هاى مردم را بگیرد. در این هنگام فریادگرى ندا در مى دهد: آیا مى دانید این بویى که شما را آزرد چه بود؟
محشریان مى گویند: نه (ولى هر چه بود)، ما را به نهایت آزرد.
به آن ها گفته مى شود: این بوى آلت زنا کارانى است که آلوده به زنایند و توبه نکرده، خداوند را ملاقات کرده اند؛ پس آن ها را لعن کنید که لعنت خدا بـر آنان باد. آن گاه تمام مـحشریان مـى گویند: خـدایـا زنـاکـاران را لـعـنت کـن(26).
ابوحمزه ثمالى مى گوید: نزد امام على بن الحسین(علیه السلام) بودم که مردى نزد ایشان آمد و گفت: اى ابو محمد! من به [معاشرت حرام با] زنان مبتلا هستم. روزى زنا مى کنم و روزى دیگر روزه مى گیرم. آیا این [روزه] کفاره آن [زنا] مى شود؟
امام على بن الحسین(علیه السلام) به وى فرمودند: هیچ چیز نزد خداى عزّوجلّ محبوب تر از آن نیست که هم اطاعت بشود و هم معصیت نشود؛ زنا نکن روزه هم نگیر. پس از آن ابوجعفر باقر(علیه السلام) او را با دست گرفت و به سوى خود کشید و به او فرمودند: کار اهل آتش مى کنى و امید دارى که به بهشت روى؟!(27).
امام محمد باقر(علیه السلام) مى فرمایند:
إذا زنى الزانیُ خرجَ منهُ روحُ الإیمانِ، فإن استَغفَرَ عاد إلیه(28)؛ آن گاه که زناکار زنا کند روح ایمان او را ترک مى گوید. پس اگر توبه کند، [آن روح] به سویش باز مى گردد.
نیز مى فرمایند:
کان فیما أوحى اللهُ تعالى إلى موسى بنِ عمرانَ: یا موسى! إنْهِ بنی إسرائیلَ عنِ الزّنا، فإنّه من زنى زُنِیَ به أو بالعقب من بعده. یا موسى! عُفَّ یُعَفّ أهلُک، یا موسى إن أردتَ أن یکثر خیرُ بیتِک فإیّاک و الزنا، یا موسى بن عمران! کما تَدینُ تُدان(29)؛ در میان آنچه خداى متعال به موسى بن عمران وحى نمود، آن بود که (فرمود): اى موسى! بنى اسرائیل را از زنا کردن نهى کن؛ چرا که هر کس زنا کند، یا با اهلش و یا پس از او با نوادگانش زنا مى شود. اى موسى! (نسبت به اهل و عیال دیگران) عفّت بورز تا نسبت به اهل و عیال تو عفّت ورزیده شود. اى موسى! اگر مى خواهى که خیر خانه ات فراوان شود، از زنا بپرهیز. اى موسى بن عمران! هرچه کنى، به همان سان جزا مى بینى.
امام صادق(علیه السلام) نیز از پدرش امام باقر(علیه السلام) نقل مى فرمایند که حضرت یعقوب(علیه السلام)به فرزندش یوسف(علیه السلام) گفت:
یا بُنیَّ! لا تَزْنِ فإن الطّیرَ لوزَنى لتناثر ریشُه(30)؛ اى پسرکم! زنا نکن که به یقین اگر پرنده اى [نیز] زنا کند، [به کیفر این کار] پرهایش مى ریزد.
امام صادق(علیه السلام) خود مى فرمایند:
إن أشدَّ الناس عذاباً یومَ القیامةِ رجلٌ أقطر نطفتهُ فى رَحِم یحُرمُ علیه(31)؛ همانا در روز قیامت، سخت کیفرترین مردم کسى است که نطفه خود را در رحمى که بر او حرام است بریزد.
و نیز فرموده اند:
إنّ عیسى(علیه السلام) قال للحواریینَ: إنَّ موسى أَمَرَکم أن لا تَحْلِفوا بِاللهِ کاذبین و أنا آمُرُکم أن لا تَحْلِفوا باللهِ کاذبینَ و لاصادقینَ. قالوا: زدنا. قال: إنّ موسى أمرکم أن لاتَزنوا و أنا آمرُکم أن لاتُحَدَّثواْ أنفسَکم بالزنا، فضلاً عن أن تزنوا. فإنَّ من حدّثَ نفَسه بالزنا کان کَمَنْ أوقَدَ فی بیت مزوّق فأفسدَ التزاویقَ الدخانُ و إن لم یحترق البیتُ(32)؛ حضرت عیسى(علیه السلام) به حواریون فرمود: موسى(علیه السلام) به شما امر نمود که به دروغ، به خدا سوگند نخورید و من به شما امر مى کنم که نه به راست نه به دروغ به خدا سوگند نخورید. آن ها گفتند: برایمان بیشتر بگو. فرمود: موسى(علیه السلام) به شما امر کرد که زنا نکنید، و من به شما امر مى کنم درباره [تن دادن به] زنا حتى نیندیشید، چه رسد به این که زنا کنید؛ چرا که هرکس به زنا بیندیشد مانند کسى است که در خانه اى رنگ شده و زیبا آتش برافروزد که [در نتیجه] اگرچه خانه را نمى سوزاند، اما دودش رنگ ها و زیبائیها را از بین مى برد.
در حدیث دیگرى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده است که:
هر کس با زنى به حرام یا با مردى یا پسر جوانى در دُبُرش نزدیکى کند، خداوند در روز قیامت او را در حالى که بدبوتر از مردار است محشور مى کند و مردم از آن بو آزرده مى شوند، تا آن که وارد جهنم مى شود. و خداوند نه توبه اى از او مى پذیرد و نه فدیه اى و او را در تابوتى میخ کوب شده با میخ هاى آهنین رها مى کند و در آن تابوت چنان بر او زده مى شود که با آن میخ ها در مى آمیزد. پس اگر رگى از رگ هاى او (اندکى از عذاب او) را بر چهارصد نفر نهاده شود، همگى مى میرند و او سخت کیفرترین مردم خواهد بود(33).
و نیز فرمودند:
إیّاک و الزّنا فإنّه یُمحِقُ البرکة و یُهلک الدّینَ(34)؛ از زنا بپرهیز؛ چرا که برکت را از میان مى برد و دین را نابود مى کند.
در حدیث دیگرى شبیه این مى خوانیم:
اِتَّقِ الزّنا فإنّه یُمحق الرّزقَ و یُبطلُ الدّین(35)؛ از زنا بپرهیز که برکت روزى را مى برد و دین را باطل (نابود) مى کند.
در حدیث دیگرى آمده است:
ما عَجَّت الأرضُ إلى ربِّها عَزّوجلّ کعجیجِها من ثلاث؛ مِن دم حرام یُسْفَکُ علیها، أو اغتسال مِن زِنا، أو النومِ علیها قبل طلوعِ الشّمس(36)؛ زمین، بدترین فریادها را زمانى به درگاه خدا بر مى آورد که خون ناروایى بر آن ریخته شود؛ از زنا غسل شود؛ تا قبل از طلوع آفتاب [بین الطلوعین] بخوابد.
و نیز روایت شده است:
إن الزّنا یُسوِّدُ الوجهَ و یُورِثُ الفقَر و یُبتِر العمر و یَقْطَعُ الرّزقَ و یُذهِبُ بالبهاء و یُقَرِّبُ السّخطَ و صاحبُهُ مخذولٌ مشئومٌ(37)؛ همانا زنا، چهره را سیاه مى کند و فقر به همراه دارد و عمر را کوتاه مى کند و رزق را قطع مى نماید و خشم [خداى رحمان را] نزدیک مى سازد و انجام دهنده اش به خود واگذاشته شده و شوم است.
در پایان این بخش روایتى از حضرت مى خوانیم که فرمودند:
لایَزْنی الزانی حین هوَیزنی و هو مؤمنْ (فَسُئِلَ عن معنى ذلک، فقال:) یُفارِقُهُ روحُ الإیمانِ فی تلک الحالِ فلا یَرْجِعُ إلیه حتى یتوبَ(38)؛ زانى در حال زنا ایمان ندارد. (از ایشان درباره معناى آن سؤال شد، فرمود:) در آن حال روح ایمان او را ترک مى گوید و زمانى به سویش باز مى گردد؛ که توبه کند.
پس باید در راه ریشه کن کردن این پدیده شوم و خانمان سوز کوشید تا از بدبختى دنیا و آخرت در امان بود و از آن به خدا پناه برد.

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله شیرازی

 بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

پیامد دوم: ترک حجاب

حجاب یکى از احکام اسلامى است که خداوند آن را بر زن واجب و با شدّت بر آن تأکید نمود. این حکم براى رعایت حال زن و حفظ کرامت او و نیز مهار و محدود نمودن فساد و حفظ جامعه از انتشار محرّمات است تا زن در جامعه مصونیّت یابد و از خواهش ها و افزون طلبى هاى شیطانى مردانى که به مقتضاى طبیعت و غریزه خویش به سوى او جذب مى شوند، دور بماند. خداى متعال مى فرماید:
(یَـأَیُّهَا النَّبِىُّ قُل لاَِّزْوَ جِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَآءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَـبِیبِهِنَّ ذَ لِکَ أَدْنَى أَن یُعْرَفْنَ فَلاَ یُؤْذَیْنَ وَ کَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیماً)(5)؛ اى پیامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششهاى خود را بر خود فروتر گیرند. این براى آن که [به متانت و عفت] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است. و خدا آمرزنده مهربان است.
در شأن نزول این آیه آورده اند که: در زمان رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، زنان مسلمان براى خواندن نماز جماعت در پشت سر آن حضرت به مسجد مى رفتند. هنگامى که شب فرا مى رسید و آنان براى نماز مغرب و عشا از منزل خارج مى شدند بعضى از جوانان غیر متدیّن بر سر راه آنان مى نشستند و آنها را اذیت مى کردند. لذا آیه فوق نازل شد(6).
خداى سبحان در آیه اى دیگر مى فرماید:
(وَ إِذَا سَأَلُْتمُوهُنَّ مَتَـعًا فَسْـَلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَاب ذَ لِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ)(7)؛ و هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را به عاریت از آنان (همسران پیامبر) مى خواهید، از پشت پرده بخواهید که این کار براى پاکى دل هاى شما و آن ها بهتر است.
خداى متعال در جاى دیگر زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و همه زنان مسلمان را مورد خطاب قرار داده، مى فرماید:
(وَ قَرْنَ فِى بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَـهِلِیَّةِ الاُْولَى)(8)؛ و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیّتِ قدیم زینتهاى خود را آشکار مکنید.
و نیز مى فرماید:
(وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَـتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَـرِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَ لاَ یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَآئِهِنَّ أَوْ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَآئِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَ نِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوَ نِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَوَ تِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَـنُهُنَّ أَوِ التَّـبِعِینَ غَیْرِ أُولِى الاِْرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَ تِ النِّسَآءِ وَلاَ یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ)(9)؛ و به زنان با ایمان بگو: دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که [طبعاً] از آن پیدا است. و باید روسرى خود را بر گردن خویش [فرو] اندازند، و زیورهایشان را جز براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [هم کیش] خود یا کنیزانشان یا خدمتکاران مَرد که [از زن] بى نیازند یا کودکانى که از عورتهاى زنان وقوف حاصل نکرده اند، و پاهاى خود را [به گونه اى به زمین] نکوبند تا آنچه از زینتشان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن] به درگاه خدا توبه کنید امید که رستگار شوید.
از دیگر سو، ائمه أطهار(علیهم السلام) نیز با شدّت بر رعایت حجاب تأکید مى کردند و این تأکید، در سخنان گهربار ایشان کاملا مشهود است. در حدیثى آمده است که امیرمؤمنان(علیه السلام) به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمودند:
و اکفف علیهنّ من أبصارِهنّ بحجابِک إیاهُنَّ، فإنَّ شدّةَ الحجابِ أبقى علیهنّ، ولیس خروجُهنّ بأشدّ من إدخالک من لایوثَقُ به علیهنّ، و إن اْستَطَعْتَ أن لایَعْرِفْنَ غَیرک فافعل...(10)؛ و در پرده شان نگاه دار تا دیده شان به نامحرمان نگریستن نیارد که سخت در پرده بودن، آنان را ـ از هر گزند ـ بهتر نگاه دارد، و برون رفتن شان از خانه بدتر از آن نیست که بیگانه اى را ـ که بدو اطمینان ندارى ـ نزد آنان درآرى. و اگر توانى چنان کنى که جز تو را نشناسند، همان کن... .
یکى از اصحاب امام صادق(علیه السلام) از ایشان پرسید: دیدن چه اعضایى (و چه قسمت هایى) از بدن زن نامحرم براى مرد حلال است؟ حضرت فرمودند: صورت، دو کف دست و روى دو پا(11).
از ام سلمه (رضى الله عنها) روایت شده که گفت: پس از آن که مأمور به حجاب شدیم، من و میمونه نزد پیامبر بودیم که پسر امّ مکتوم نیز آمد. پیامبر بلافاصله به ما فرمودند: حجاب بگیرید. به ایشان عرض کردیم: یا رسول الله! (او نابیناست و مگر نه آن است که نابینا نمى تواند ما را ببیند؟! حضرت فرمود: مگر شما (هم) نابینایید؟! مگر شما او را نمى بینید؟!(12).
به نقل حضرت عبدالعظیم حسنى، امام جواد(علیه السلام) از پدرانش روایت مى کند که امیرمؤمنان على(علیه السلام) فرمودند: من و فاطمه(علیها السلام) بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)داخل شدیم و دیدیم که به شدّت مى گرید. به ایشان عرض نمودم: پدر و مادرم به فدایت، اى رسول خدا! چه چیزى سبب گریه شما شده است؟ فرمودند: آن شبى که به آسمان برده شدم (و به معراج رفتم) زنانى از امّتم را در عذابى بس سخت دیدم که در نظرم عجیب و گران آمد و از شدّت عذاب آن ها گریستم.
سپس امام(علیه السلام) وضعیت آن زنان را از زبان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل کردند و بدین جا رسیدند که: فاطمه(علیها السلام) عرضه داشت: اى حبیب من و نور چشمم! براى من بازگو که آن ها چه [گناهى] کرده بودند؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: آن که از مویش آویخته بود، مویش را از مردان [نامحرم] نمى پوشاند. آن که از زبانش آویخته بود، شوهرش را مى آزرد. آن که از سینه هایش آویخته بود، فرزند دیگران را بدون اذن شوهر خویش شیر مى داد. آن که از پاهایش آویخته بود، بى اجازه شوهرش، از منزل خارج مى شد. آن که گوشت بدن خویش را مى خورد، خود را براى مردم [اجنبى] زینت مى کرد.
آن که دستانش به پاهایش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط شده بودند، ناپاک وضو و ناپاک لباس بود و غسل جنابت و حیض نمى کرد و نظافت را رعایت نمى نمود و نماز را کوچک مى شمرد.
آن که کور و کر و لال بود، از زنا فرزند فراهم مى آورد و آن را به شوهرش ملحق مى ساخت (وانمود مى کرد که آن فرزند را از او به دنیا آورده است) و آن که گوشت بدن خویش را با چاقو مى برید، خویش را بر مردان عرضه مى کرد. آن که صورت و بدنش در آتش مى سوخت و أمعا و احشایش را به دنبال خود مى کشید، قواد (واسطه زنا) بود. و آن که سرش سرِ خوک و بدنش بدن الاغ بود، سخن چین و دروغگو بود. و آن که به صورت سگ درآمده بود و آتش از نشیمنگاه او داخل و از دهانش خارج مى شد، زنى بود آوازه خوان و حسود.
امام(علیه السلام) پس از نقل این حدیث فرمودند: واى بر آن زنى که شوهرش را به خشم آورد، و خوشا به حال زنى که شوهرش را از خود راضى کند(13).

:: پاى بندى به حجاب، دیروز و امروز

در زمانى که ملّت هاى مسلمان گرفتار مشکل تجرد نشده بودند، چهره زن مسلمان به گونه اى دیگر بود و زنان مسلمان غالباً به حجاب کامل پاى بند بودند، ولى پس از ظهور این پدیده در محیط هاى اسلامى، عدّه زیادى از زنان براى جذب و جلب توجه مردان حجاب را کنار نهادند و به آشکار ساختن فریباهاى خود پرداختند تا شاید یکى از آنان را فریفته خود کنند و در نهایت به همسرى او در آیند. با تأسف شدید، این گونه پدیده ها نقش بسیار قابل توجهى در گسترش فساد در کشورهاى اسلامى داشته و شاید بتوان گفت باعث بروز سایر مفاسد نیز بوده است.
در عـصـر حـاضر زن به کالایى ارزان و مـوجـود کم ارجى تبدیل شده است که مرد از او کام مى گیرد، سپس وى را رها کرده، در پى دیگرى مى رود. این همه معلول آن است که زنان هم حجاب و هم عفت خویش را کنار نهادند.

برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله شیرازی

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

 

پیامد اوّل: مشکلات بى شمار اجتماعى

از آن زمان که بسیارى از زنان و مردان مسلمان، مجرد ماندن را بر ازدواج ترجیح دادند و از سنّت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) روى برتافتند، کشورهاى اسلامى گرفتار مشکلات بسیارى شدند و پدیده هاى منفى بسیارى در جوامع اسلامى پدید آمد که پیش از آن هرگز اثرى از آن ها نبود.
اکنون که سخن در مقوله ازدواج و مشکلات آن است، شایسته است که برخى از آثار منفى مهم ترک ازدواج را که اخیراً در میان مسلمانان چهره نموده است، بر شمریم.
یکى از این مشکلات، گسترش مفاسد اخلاقى و ارتکاب محرّماتى مانند: بى حجابى، زنا، لواط، استمناء و مساحقه است و البته شیوع بیمارى هاى کشنده اى مانند ایدز و بیمارى هاى روانى مانند افسردگى از پیامدهاى این مسئله است.
چنین فاجعه اى عقب ماندن از پیشرفت و تکامل در زمینه هاى گوناگون را به ارمغان مى آورد؛ چرا که خانواده صالح و شایسته، سنگ بناى جامعه صالح و شایسته است. پس اگر خانواده به فساد گرایید، جامعه نیز در گرداب فساد گرفتار خواهد شد. البته راه کار رهایى از این گرداب مهلک، ازدواج به موقع است و همان گونه که در احادیث وارد شده، ازدواج یک دوم یا دوسوم دین را بیمه مى نماید. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مى فرمایند:
من تزوّج فَقَدْ أحرز نصفَ دینهِ فلیتّق اللهَ فی النصف الباقی...(1)؛ هر کس که ازدواج کند، نیمى از دین خویش را ایمنى بخشیده است، و نیم دیگر آن را با تقواى الهى حفظ کند.
نیز مى فرمایند:
من سرّه أن یَلقَى اللهَ طاهراً مُطَهَّراً فلیلقه بزوجة(2)؛ هر کس دوست بدارد پاک و پاکیزه با خدا دیدار کند پس با همسرى به ملاقات او رود (بى همسر از دنیا نرود).
و فرموده اند:
من تزوّج فقد أُعطی نصف العبادة(3)؛ هر کس که ازدواج کند، نیمى از بندگى به او اعطا شده است.
امام موسى بن جعفر(علیه السلام) از پدرانش روایت نموده که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
ما مِن شابّ تزوّج فی حداثة سنِّهِ إلاّ عجّ شیطانه: یا ویله یا ویله عصم منّی ثلثی دینه فلیتّق الله العبد فی الثلث الباقی(4)؛ هرکس در نوجوانى ازدواج کند؛ شیطانِ (مأمور به گمراهى) او فریاد بر مى آورد: «اى واى من! اى واى من! که او دو سوم دینش را از آسیب من حفظ کرد!» پس باید آن بنده در (حفظ) یک سوم باقى مانده، تقواى الهى را در پیش بگیرد.

 برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله شیرازی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

*( الهُمَ صَلی عَلی مُحَمّد وَ آل مُحَمّد )*

مانع پنجم: بى کارى

یکى دیگر از موانع ازدواج، بیکارى است که خود زاییده ممنوعیت آزادى کسبوکار و بازرگانى از سوى حکومت ها است و نیز ممنوع کردن چیزهایى که بالأصاله مباح و مجازند، مانند: ماهیگیرى از دریاها و استفاده از نى نیزارها و درختان جنگل ها و بیشه زارها واستخراج معادن که اسلام این امور را براى همه مردم مباح اعلام کرده و مى گوید:
(یسئلونکَ ماذا أُحِلَّ لهم قل أُحِلَّ لکم الطیّباتُ ...)(12)؛ از تو مى پرسند: چه چیزى براى آنان حلال شده است؟ بگو: چیزهاى پاکیزه براى شما حلال گردیده.
پیامبر اکرم نیز به همین اصل اشاره مى کند و مى فرماید:
من سَبقَ إلى ما لا یسبقهُ إلیه المسلمُ فهو أحقُّ به؛(13) هر مسلمانى که [براى برخوردارى و استفاده و تملک] سراغ چیزى برود که مسلمان دیگرى پیش از او آن را در اختیار نگرفته و مالک نشده باشد، بدان چیز سزاوارتر است.
جان سخن این که، ممنوعیّت کارهاى پیش گفته و نظیر آن، در نیمه دوم این قرن (بیستم)، به میزان قابل توجّهى از ازدواج ها کاسته است. وانگهى محدود ساختن بى حساب کسب و کارها و انواع تجارت ها و لزوم کسب مجوز از مراکز دولتى و پرداخت مالیات گوناگون و انواع هزینه ها و موانع دیگر، با تمام توان در راه ازدواج سنگ اندازى کرده است، در حالى که در روزگار گذشته، همه مردم از آزادى در انتخاب کسب و کار برخوردار بودند؛ مگر آنچه ادلّه مقبول از آن منع مى کند؛ مانند: شرب خمر، قمار و فحشا.

 برگرفته از کتاب جوانان؛ ازدواج وراهکارها

نوشته آیت الله شیرازی
X